روژينروژين، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

روژین دختر کوچولوی مامان و بابا

تاسوعا وعاشورای حسینی مریضی دختری

فردا یعنی عاشورا بابا جون نذر دارن اما شما از امروز که تاسوعا بود همش داشتی استفراغ میکردی نمیدونم علتش چیه اصلا غذای بد نخوردی که بخوای مسموم بشی گلکم حالا عمو رضا یه قطره به بابا امیر داداه گفته که بره بخره بابایی هم رفته بخره اخه خیلی نگرانته میگه تا نبریمش بیمارستان اروم نمیگیرم از خدای مهربونم میخوام دخترمو زود زود خوب کنه دوست دارم عشقم ...
15 آذر 1390

عاشقتونم

برای تو مینویسم: خدا جون مرسی برای همه لحظه های قشنگ زندگیمون...همسری بهم دادی که یه دنیا ارزش داره...همسری که  باعث غبطه میشه...همسری که درکم میکنه...مهربونه...با گذشته...سخاوتمنده...همه تلاشش واسه اینه که من و روژین خانم شاد باشیم...همیشه پشتمون بهش گرمه...همسری که میتونم هر ثانیه روش حساب کنم...همسری که  بهم میگه:  هر کاری بخوای واست میکنم...همسری که همیشه بیشتر از حدش برای خوشحالیم تلاش میکنه...هیچ وقت بهم نه نمیگه...هیچ کاری رو بدون مشورت با من انجام نمیده...هیچ جا بدون من نمیره...همسری که صبوره...عاشقشم...اندازه همه لحظه های زندگیم...   بعضی وقتا به خودم میگم:مگه می...
12 آذر 1390

عاشقتم

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه کنارم هستی و بازم بهونه هامو می گیرم میام دستاتو می گیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی می میرم می دونم که یه وقتایی دلت می گیره از کارم روزایی که هواسم نیست بگم  خیلی دوستت دارم   این ترانه رو که خیلی عاشقشم تقدیم می کنم به بابایی گلت که می دونم این روزا خیلی باعث ناراحتیشم چون دو روزه سرما خوردم همراه با تب و لرز بابایی مثل یه پرستار ازم مراقبت کرد قربونت برم عشقم دوست دارم دوست دارم دوست دارم
12 آذر 1390